از چه بگویم ؟
امشب به سقف بی ستاره اتاقم می نگرم
وبه یاد می آورم آنهایی که با من بودند وامروز دیگر نیستند از چه بنویسم ؟
از یک نگاه مهربان
از غزل های سروده نشده ,
از ترانه های نخوانده از خیابان عشق ؟
من منتظر جاده ای هستم تا ردپاهایت را ببینم .
ای عشق !اگر دوباره بخواهم بنویسم باید تمام صفحات دفترم را سیاه کنم .
من از اولین روز با تو بوده ام ای دوست از غم تو میمیرم ,ای کاش بمانی .
چشمانم را بیمار کردی اما حتی نگاهی به چشمانم نینداختی !حتی نیم نگاهی !
من در بهار زندگی خواب بودم ,در این حوالی غریبم ,
راه به جایی ندارم جز درگاه ایزد منان ,تنها او را می شناسم .
با اینکه لحظه هایم با عبورت خالی است اما تکرار نام زیبای تو را دوست دارم .........
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم دی ۱۳۸۹ ساعت 14:35 توسط fafa
|